یک حسابدار برای اینکه بتواند کار خود را بهخوبی انجام دهد نیازمند تسلط به نرمافزارهای حسابداری است. درک این موضوع تقریباً آسان است. یا مثلاً یک تکنسین تعمیرات و نگهداری میبایست با نحوه استفاده از ابزارهای مختلف آشنا باشد. به این دسته از توانمندیها، مهارتهای تکنیکی یا فنی میگویند که جزئی، قابلمشاهده و ملموساند. اما دستهی دیگری از مهارتها نیز وجود دارند که بهویژه در مدیریت از اهمیت بالایی برخوردارند.
برای پرداختن به این موضوع یک سؤال از شما میپرسم: شما کدامیک از این دو مدیر را میپسندید؟ مدیری که دانش و تخصص مدیریتی فراوانی دارد ولی در برخوردها توهینآمیز رفتار میکند یا مدیری که دانش و تخصصی معمولی دارد ولی مؤدبانه و بانزاکت رفتار میکند؟ نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که «مهارتهای نرم» در مشاغل مدیریتی اهمیتی حتی بیشتر از مهارتهای فنی دارند. مهارتهای نرم به آن دسته از مهارتها اشاره دارد که مربوط به شخصیت انسانها و نحوه رفتار و تعامل آنها با یکدیگر است. چند نمونه از مهارتهای نرم عبارتاند از: تفکر انتقادی، انگیزش دیگران، مهارتهای ارتباطی، کار تیمی، شنود مؤثر، اخلاق حرفهای و … . این مهارتها، برخلاف مهارتهای تکنیکی، چندان ملموس و مشهود نیستند و درک آنها و تأثیری که بر روی موفقیت شغلی میگذارند بهسادگی امکانپذیر نیست. بهسادگی میتوان فهمید که اگر یک کارگر معدن توان و استقامت بدنی نداشته باشد نمیتواند در شغل خود موفق شود ولی چیستی تفکر انتقادی و ارتباط آن با عملکرد مدیریتی چندان مشخص و واضح نیست.
علت اهمیت مهارتهای نرم این است که مدیریت در وهله اول با انسانها سروکار دارد و اگر نگاهی دوباره به فهرست بالا بیندازید متوجه میشوید که بیشتر مهارتهای نرم مرتبط با افراد است و بعد انسانی-اجتماعی دارد. ولی متأسفانه به دلیل ناملموس بودن آنها و دشواری درک آنها، بهویژه در سازمانهای سنتی و غیردانشی، چندان به آنها توجه نمیشود و همین عامل منجر به بروز معضلات بسیاری در سازمانها شده است.
خوشبختانه در بسیاری از دورههای MBA و DBA، شاهد گنجاندن مهارتهای نرم همچون مهارتهای ارتباطاتی مدیران، رفتار سازمانی، تفکر استراتژیک، و … در محتوای آموزشی دورهها هستیم که نویدبخش پیشرفت و افزایش آگاهی در این موضوع است.