یکی از مدیران انگلیسی که برای بازدید از مجموعهای صنعتی و دادن مشاوره وارد ایران شده بود، در مهمانیها و جلسات، یکچیز او را سردرگم کرده بود: «چرا ایرانیها وقتی چیزی را میخواهند و نسبت به آن میل دارند میگویند که آن را نمیخواهیم؟!» درواقع او در فهم سنت اجتماعی«تعارف کردن» دچار مشکل شده بود!
ما ایرانیها این را نشانه ادب میدانیم که وقتی خوردن یا آشامیدن چیزی به ما پیشنهاد میشود، برای اولین و یا دومین بار این پیشنهاد را رد کنیم ولی برای یک انگلیسی این کمی عجیب به نظر میرسید. برای او اینکه ما به عمل عرضه کردن چیزی برای خوردن یا آشامیدن هم میگوییم «تعارف کردن» عجیبتر و نامفهومتر جلوه میکرد! جمله «من به او چای تعارف کردم ولی او تعارف کرد و نخورد» برای ما جملهای عادی ولی برای یک غربی گیجکننده به نظر میرسد.
این مدیر انگلیسی دچار وضعیتی شده بود که به آن شوک فرهنگی میگویند. این مفهوم اشاره دارد به احساس سردرگمی، شک و اضطراب ناشی از حضور در مکانی که فرهنگ مردمان آن متفاوتتر از فرهنگی است که ما به آن عادت داریم. اما اهمیت این مفهوم برای دانشپذیران دورههای MBA و DBA چیست؟
بسیاری از سازمانهای امروزی در محیط بینالمللی فعالیت میکنند و برای زنجیره ارزش خود با شرکتهایی از ملل مختلف در تعاملاند. عدم توجه به تفاوتهای فرهنگی و آماده نشدن برای آن ممکن است ما را دچار شوک فرهنگی کند و مانع تعامل اثربخش گردد.
برای مدیریت شوک فرهنگی، نخست باید تصویر درستی از فرهنگ کشور مقصد به دست آورید و این کار را از طریق منابع دسته اول انجام دهید. آدابورسوم اجتماعی، ارزشهای اخلاقی، طرز لباس پوشیدن، مذاهب رایج و سبکهای مدیریتی ازجمله مهمترین اطلاعاتی است که میبایست جمعآوری کنید.
البته مدیریت شوک فرهنگی نیازمند اتخاذ رویکرد احترام به فرهنگهای مختلف است. امروزه با توجه به اهمیت مؤلفه فرهنگ در مدیریت سازمانها، از «هوشیاری فرهنگی» بهعنوان یکی از شایستگیهای مدیریتی نام برده میشود.
سومین عامل مهم در مدیریت شوک فرهنگی، انعطافپذیری فرهنگی است. کسانی که تنها یک فرهنگ را درست میپندارند و حاضر نیستند رفتار خود را با فرهنگ کشور مقصد هماهنگ کنند، گزینههای خوبی برای مأموریتهای خارج از کشور نیستند. البته این به معنای فراموشی فرهنگ بومی و غرق شدن در فرهنگ کشور مقصد نیست. بلکه به معنای توجه به ارزشهای فرهنگی کشور مقصد و تلاش برای رعایت آنها تا حد امکان است.